شنتياشنتيا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

قهرمانم,عشقم,امیدم

پايان 16 ماهگي

پسر گل مامان كه زود زود داري بزرگ ميشي 16 ماهگيت تموم شد و دو ماهه ديگه شما يكسال و نيمه ميشيد الهي قربونت برم خيلي خوشحالم كه پسرم با سلامتي داره بزرگ ميشه ولي خيلي خيلي دلم براي اين روزات تنگ ميشه مامانت عاشقته ...
26 مهر 1390

تولد امام رضا

الهی مامانت فدات بشه که دیروز به مناسبت تولد امام رضا رفتی شکلات پخش کردی آخه پسر گلم مامانت عاشق امام رضاست وقتی میرم مشهد خیلی آروم میشم وقتی هم که فهمیدم شما تو شمکمی شب تولد امام رضا بود خاطره خوبی برام مونده بهت افتخار میکنم همه امید مامان
18 مهر 1390

قربون ماما گفتنت

الهي دورت بگردم كه مامانتو داري به آرزوهاش ميرسوني خيلي از كلمه ها رو ميگي مثل ماما،بابا،دد،به به، اياه،بده،نه،نيني، ددون(مادرجون)،ايه(عمو)،آّ(آّب) و خيلي كلمه هاي ديگه كه خيلي واضح نيست ولي تا حالا مستقيم ماما صدام نكرده بودي ديروز خاله ميگفت ساعت 4 وقتي زنگ خونه رو زدي شنتيا از جاش بلند شد رفت سمت در و با خوشحالي گفت ماما خيلي خوشحال شدم و ذوق زده بعد از ظهر ديروز داشتي با خاله ندات بازي ميكردي من هم مثل روال هميشه تو آشپزخونه غذاي شما رو آماده ميكردم كه يكدفعه با صداي بلند و مردونت گفتي ماما ماما اومدي تو آشپزخونه قند تو دلم آب شده بود بغلت كردم و كلي بوسيدمت ممنونم پسرم بخاطر حس قشنگي كه به مامانت دادي. دوستت دارم دوستت دارم دوستت د...
14 مهر 1390

اين روزاي پسرم

اي روزا خيلي كمتر به وبلاگت ميام چون خيلي سرم شلوغه خونه هم كه ميام شما امان نميدي وقتي ميرم وبلاگ ني ني هاي هم سن خودتو ميخونم ميبينم بله همتون شيطونيد. غذا خوردن: بزرگترين مشكل مامانت كه خيليم ازم انرژي ميگيره غذا خوردن شماست خيلي بازيگوش شدي با بدبختي يه قاشق غذا بهت ميديم بايد يه ظرف غذاي جداگانه با قاشق برات بذاريم تا  به فرشو لباساتو هر چي كه كنارته غذا بدي تا يه قاشق غذا بخوري صبحها مادانا برات شير برنج درست ميكنه از غذا ها هم بيشتر سبزي پلو با ماهيچه دوست داري يا غذايي كه توش سيب زميني هويج و آلو و گوشت باشه با مرغ ميونه خوبي نداري از عدس پلو بدت مياد هرچي بهت ميدم تف ميكني ولي من كوتاه نميام هر چند وقت يكبار برات درست مي...
11 مهر 1390
1